مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
آقـایـمان آمـد عـبا روی سـرش بود رنگ کبودی بر تـمام پیکـرش بود در کـوچه یاد ماجـرای کوچه افـتاد یا فاطـمه یا فاطـمه ذکـر لـبـش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهـلـو گـرفتـن یادگـار مـادرش بود او در مـیان حـجـرهای دربـسته اما صدها فرشته در کنار بسـترش بود او دست و پا میزد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظههای آخرش بود اما تمـام فکـر و ذهـنش کـربلا بود یـاد غـریـبیهای جـد بیسـرش بود مردم گریز کربـلایم اینچنین است آمد جـواد و لحـظـه آخـر برش بود اما به دشـت کـربـلا جـور دگر شد اربـابـمان بـالای نعـش اکبرش بود بـایـد جـوانـان بـنـیهـاشـم بـیـایــنـد تا این بدن را بر در خـیـمه رسانند |